گاوي براي باكريم

حسين محمدي
www.dezpart_dehdez@yahoo.com

گاوی برای باكريم

كاش خدا به جای اين همه عيال به باكريم يك گاو می داد . حالا نر و ماده اش چندان فرقی نمی كرد . گاو ، گاو است ديگر ، ورزا* باشد برای خيش ، ماده هم برای زا . تازه شيرش هم پاره نانمان را چرب می‌كرد .

امروز دلم خيلی تنگ مهتاو است از زندگی هيچ خيری نديد . نه چيزی دوخت و نه چيزی پوشيد و نامراد رفت زير هزار من خاك .

- چشم خورد چشم خورد ، دخترم چشم خورد ، می دانم دخترم را نظر بريد .

و باقی حرف های باكريم گلوله می شوند توی گلويش و پاره پاره بيرون می‌دوند .

باكريم هم كه نشسته روی سنگ جلوی منزل ، شانه هايش تكان تكان می خورد .

و بی‌بی كه ديگر صدايش نمی آيد عاجز شده ، يا می رود خانه ی آن يكی دخترش ،مخول، و يا اگر چهارشنبه نباشد ، مزارگه.

باكريم كه امروز شيطان رفته بود به جلدش و پياله را بی هوا پرت كرد طرفم ، بختم گفت . وگرنه كله ام ورق شده بود بعد هم زد توی پوز ماجان كه مشك مشك خون آمد ، سرخ عينهو چشم‌های باكريم .

حالا هم دارد همه ی مرده ها را فحش می‌دهد . از پدر جد خودش گرفته تا همه ی مرده های آبادی ، رويم به ديوار ، خواهر و مادر خودش را هم داد . مهتاو را هم . و حالا صدايش نمی آيد حتماً دارد گريه می‌كند . عين زن‌ها .

خب چشمش كور ، زن بگيرد . از سالگرد فاتحه خوانی مهتاو كه ماه‌ها گذشته . مخول بی‌بی زينب كه زن خوبيست ، من وقتی می‌بينمش ياد كوكب خانم ، مادر عباس ، می افتم كه چه زن پاكيزه ای است . و آنوقت است كه دلم ميخواهد مثل حسنك يك گاو قهوه‌ای داشتيم و من كه ديگر مدرسه نمی‌روم هيچوقت نم‌گذاشتم علفش دير بشود . من ، يك روز كه اوقات باكريم تلخ نباشد ، می‌گويم كه مخول بيوه چه زن پاكيزه‌ای است . حتماً می‌گويم حتی اگر دوباره درب طويله را رويم چفت كند ، می‌گويم . آخر مخول كه بيايد خانه‌ی ما گاوش را هم می‌آورد و زن باكريم كه بشود ، ديگر گاوش مال ماست . می‌آوريمش توی همين طويله . تا آن وقت من همه جا را پاكيزه خواهم كرد و همه‌ی خاك ها را خواهم روفت و آخور را پر از علف سبز خواهم كرد تا گاو قهوه‌ايمان هرچقدر دلش می‌خواهد علف سبز بخورد . ولی نه آنقدر كه شكمش درد بگيرد و خدای ناكرده مثل گاو مهتاو بتركد .

صدای باز شدن چفت طويله ... حتماً باكريم است كه يا دلش برايم سوخته و می خواهد از طويله بيرونم آورد ، يا آمده باقی دق دلی‌اش را سرم خالی كند ...

كاش باكريم يك گاو قهوه‌ای داشت . كاش بكريم به جای من يك گاو قهوه‌ای داشت .

پايان

*ورزا : گاو نر قوی كه برای شخم زدن زمين استفاده می شود .
 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

32670< 8


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي